سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که با حق بستیزد خون خود بریزد . [نهج البلاغه]
روزهای پیشِ رو...

بسم الله الرحمن الرحیم

 

های

ی کتاب و باید پاورپوینت کنم برا مخش آخر ترم دادا، 6 روزه هنو تمومش نکردم، هی نمیرسم بشینم پاش! خدایی تمرکز هم میخواد کتابه زیاده خو 13 فصل داره.

ی ترجمه دو صفحه ای هم داشت چون کم بود فکر میکردم سه سوت تموم میشه هی عقب مینداختم، آخرش دهانمان ..... شد بس که متنش نچسب بود!

 

غفار نمدونم چرا هنو ج نداده...

موندم برم سرکار یا نه. حج آقا میگه اینجوری فقط داره وقتت تلف میشه، میترسم با مدیره صحبت کنم که برم بعد همه چی ردیف شه که کارمو انجام بدم. گرچه بنظرم الان بگم میرم هم دیگه تا تابستون همچین فرصتی رو بهم نمیده که، البته اگه اصن منو بیش ازین بخوان با وجود نیروی جدید ... به نظر خیلی مشتاق به کار بود ، دعا کنید تروخدا ی کار خوب برام جور شه.

فیلم و پریروز آورده میگه فقط 24 ساعت وقت دارید بگید مشکلش چیه! و ویرایش و اینا... دیروز پریروز که همش اینور اونور بودم... باید آهنگ پیدا کنم براش، انقد آهنگ های مسخره ای براش گذاشته

رفتم ی هیئت زنونه، من هیئت زنونه دوس ندارم. آدم تو هیئت که دیگه مشکل چی بپوشم نباید داشته باشه آخه ! بدم میاد تو هیئت آرایش میکنن و لباس موردار و اینا...گرچه من هم احتمالا کم کم اینگونه خواهم شد

دو تا بوردا دستمه هنو الگو در نیاوردم از توش..باید بهشون پس بدم ، ولی الگوی خوبی هم داره خو...

دیروز از حجم کارایی که داشتم و فورس ماجوریشون سردرد گرفتم کلافه بودم کمد لباسامو که دیدم به هم ریخته س گریه م گرفت.. زندگی م داره به بطالت میگذره، هیچی دست خودم نیس... کلافه ام

برنامه غذایی هنو ننوشتم با اینکه از واجباته برام... باید یکی یکی کارا رو انجام بدم همه چی داره تلنبار میشه رو هم ...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سارا 93/9/29:: 12:33 عصر     |     () نظر